جاده بی انتها به نام آنکه وقتی نبودیم او بود وحالا هم که هستیم بودنمان از اوست واگر زمانی نباشیم او خواهد ماند برای همیشه
| ||
تا حالا شده با خودت فکر کنی مردم زمان اما حسین (علیه السلام ) مگه خودشون رو مسلمان نمی دونستند؟ پس چرا از امام زمان خودشون پیروی نکردند که هیچ ، حتی با دست خودشون امام زمان خودشون رو به شهادت رسوندند؟؟ واقعا" چرا این طور شد ؟؟؟ آری هزاروچهارصد سال پیش وقتی اباعبدالله (ع) با آن نامردان مسلمان نما روبرو شد ، خودش جواب این سوال را بیان کرد اینک بیا من و تو این پاسخ را بشنویم تا خدای ناکرده کربلای دیگری رخ ندهد پاسخ به این مضمون است : (( اگر امروز در مقابل حجت خدا صف آرایی می کنید بخاطر آن است که شکم هایتان را از حرام پر کرده اید ))
[ یادداشت ثابت - جمعه 91/9/11 ] [ 9:37 عصر ] [ سفیر واژه ها ]
[ نظرات () ]
یاد ایام قدیم بخیر که پسرها میرفتن با ذغال سبیل میذاشتن تا شبیه پدراشون بشناما حالا بعضی ها میرن زیر ابرو ورمیدارن تا شبیه مادراشون بشنسلامتی هر چی پسر سبیل زغالیه صلواتدر روایتی از امام علی(ع) می خوانیم که فرمود:از پیامبر(ص) شنیدم چنین می گفت: «لعن الله المشتبهین من الرجال بالنساء و المشتبهات من النساء بالرجال؛لعنت خدا بر آن مردانی باد که خود را شبیه زنان می سازندو لعنت خداوند بر زنانی باد که خود را شبیه مردان می کنند»(وسائل الشیعه، ص 255، ح 14) [ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91/8/18 ] [ 10:3 عصر ] [ سفیر واژه ها ]
[ نظرات () ]
به نام مهربانترین مهربانان
و من همان بنده ای هستم که در اسارت دیو نفس نظاره گر بودم که دقائق عمرم یکی پس از دیگری به استقبال طناب دار می روند
آری، خدایا دستانم راگرفتی و همراهم بودی تا به قله ی رمضان رسیدم حال به اندازه ی مهربانیت تمنا دارم:
[ یادداشت ثابت - جمعه 91/5/28 ] [ 9:44 صبح ] [ سفیر واژه ها ]
[ نظرات () ]
به نام خالق آرزوها به چشمانش می نگرم، هنوز بارقه هایی از امید به دیدار در چشمانش موج می زند پدر بزرگ سال هاست که به انتظار آمدن مسافری هر روز با دانه های تسبیح برایش دعوتنامه میفرستد. همیشه میگوید اگر او بیاید دیگر اشک یتیمی جاری نخواهد گشت و او با تمام خوبی هایش برای انسان ها پدری خواهد کرد و پدربزرگ هنوز هم منتظر است (اللهم عجل لولیک الفرج) [ یادداشت ثابت - سه شنبه 91/5/25 ] [ 5:32 صبح ] [ سفیر واژه ها ]
[ نظرات () ]
به نام آفریدگار مهربان با شوق انتظارت هر روز از تو می خوانم و می دانم اگر تشنه ات باشم تو را خواهم یافت ولی افسوس که سودای زمانه گاه و بیگاه عطش بی تو بودن را از من می رباید و من چون تکه چوبی هراسان و سرگشته در میان امواج بی رحم زندگی،گم می شوم وتنها نشانی من برای پیدا شدن نام زیبای توست ای یوسف زهرا [ یادداشت ثابت - دوشنبه 91/5/24 ] [ 5:35 صبح ] [ سفیر واژه ها ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |